خدایاچه کنم
فروغ ازلندن فروغ ازلندن

   

            عید مُبارک
بَربدرقه ای عید همه ازخانه برآید
چون غُنچه بخندیده وعیدانه بر آید
آغوش مُحبت برُخِ دوست گشاید
ازدغدغه هایِ خودو بیگانه بر آید
فرقی نکند جامهٔ عیدی که نداری
فرزانه لباس بوده و رِندانه بر آید
آن بادهٔ  صیام زِ خُمخانهٔ رَب بود
با شورو شعف ازدرِمیخانه بر آید
سی جام پیاپی زده وبیخودومستی
مهمانِ خدا بوده ای مستانه بر آید
در ماهِ مبارک گنهِ خویش بشُستی
ازبهرِ نمازخواندنِ شُکرانه بر آید
آی آنکه نصیبت نشد از بادهٔ اُلفت
بی باده و بی ساغرو پیمانه بر آید
گوید فروغ برهمگی عید مبارک
با قصدِ  دُعـا بر منِ دیوانه بر آید
           6/8/2013
 با تقدیم احترام
 
دلِ پُرحسرت وآهم،خدایا چه کنم
ازغم و درد تباهم، خدایا چه کنم
جُزتودگرنبوَد پُشت وپناهی مارا
من که افتاده بچاهم خدایا چه کنم
رازِخود را نتوانم بکسی کرد بیان
غرق در بحرِ گناهم خدایا چه کنم
توکریم وغفوری ورحیمی وستار
ازتوگرلُطف نخواهم خدایا چه کنم
مُعترف بوده بدرگاهِ تو افتاده منم
عاملِ جرم وگواهم، خدایا چه کنم
سر بدرگاه تو بگذاشته ام تا بسحر
تا سحردست بدعاهم،خدایا چه کنم
حامل نامهٔ بدبختی بوَد قاصد عُمر
بنده ای روی سیاهم،خدایا چه کنم
ازفروغ کرم ولُطف نمایم نظری
تشنه ای نیمِ نگاهم، خدایا چه کنم
        23/7/2013
 باتقدیم احترام








August 7th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان